بهانه است .
برای صاحب مزرعه ...
برای پرنده های کوچک جسور ...
مترسک یعنی : یکی همیشه به فکر مزرعه هست.
همین بهانه بودن هم دیرزمانی نخواهد ماند
به زودی زمانی می رسد که مترسک سیلی خور باد و باران می شود
تاریخ مصرفش که گذشت ٬ طعم تلخ تنهایی را با تازیانه ی خشک زمستان می چشد و سختی
خشونت آفتاب تابستان .
کلاغ ها را بدنام کرده اند .
وگرنه کلاغ دوست مترسک است و نه دشمن مزرعه .
تنها کلاغ غربت مترسک را می داند .
تنها کلاغ روی شانه های مترسک می نشیند .. تا خود غروب خورشید هر روز.
و تنها و تنها کلاغ ٬ به مترسک به شکل مترسک نگاه نمیکند .
می داند که ٬
این دشنام افراشته از سیفال و پارچه ٬
چقدر تنهاست .
کلاغ با طرح تلخی از لبخند با خودش در آخرین لحظه ی غروب می گوید :
تا بوده همین بوده ... مترسک بهانه است ... مثل خود آدمها ...
تاریخ مصرفشان که تمام شد ٬برای هم تمام می شوند حتی اگر هنوز نفس بکشند .
آه ..
مترسک ٬
ای دشنام افراشته از پارچه و سیفال.
{رعایت امانت (این شعر سروده آقای میم یکی از دوستان من است }
نظرات شما عزیزان:

پاسخ:بله شما درست می فرمایید الان فصل امتحانات هست و ما وقت نداریم.

پاسخ:اگه دوست دارید می تونید با مراجعه به وبلاگ www.ghaaaf.blogfa.com با سایر اشعارش آشنا بشین.ایشون یکی از نزدیکان بنده هم هستند.